نظام سیاسی ضرورتی است که براساس نیازهای اجتماعی انسان شکل میگیرد. فارابی به عنوان بزرگترین فیلسوف اسلامی، در مورد ضرورت، ساختار و مسائل مربوط به آن اظهار نظر کرده است. ایشان در قدم نخست حاکمیت را به فاضله و غیر فاضله تقسیمبندی میکند و ریاست مدینة فاضله را با فردی میداند که کاملتر و آگاهتر از تمامی افراد جامعه است. در این نظام محور تقسیمبندیها و مراتب اجتماعی فضیلتهاست و باورهای انسانی، اخلاقی و عقاید مشترک مرزهای نظام سیاسی را تعیین میکند. فرایند شکلگیری قدرت در حاکمیت مورد قبول فارابی از دو منشأ هدایت الهی و اطاعت شهروندان مایه میگیرد. بنابراین، دو الگوی نظام استبدادی و دموکراسی مورد قبول این اندیشمند اسلامی قرار نمیگیرد. ایشان هرآنچه را به امور جمعی و سعادت دنیوی و اخروی شهروندان مربوط میشود از قلمرو اختیارات حکومت به شمار میآورد و وظیفه شهروندان را اطاعت از رهبران نیکو و فاضل و سرپیچی و عصیان در برابر پیشوایان گمراه و فرومایه میداند.