یکی از منابع یا ادله دانش فقه، قرآن کریم است. در تلقی فقهپژوهان و مفسران، آیات قرآن از یک منظر به دو دستۀ آیات احکام و آیات غیر احکام تقسیم میگردد. آیات احکام بیشتر به بیان احکام کلی و گاه جزئی در موضوعی خاص میپردازد و آیات غیر احکام در باب مبدأ و معاد و قصص پیامبران و امتهای پیشین و غیر آن است. هدف این مقاله اثبات ناکارآمدی این نوع تقسیم از آیات است. با توصیف و تحلیل برخی از احادیث فریقین که گویای امکان استنباط حکم از آیات دستۀ دوم است، میتوان تقسیمبندی پیشگفته را تا حدی تغییر دارد و شاید بتوان با الهام از روش اهلبیت^ از آیات به ظاهر غیر فقهی نیز به احکامی دست یافت. چنانکه تقطیع برخی از آیات فقهی و تعمیم آن به موارد دیگر، ظرفیت بهرهگیری از آنها را به عنوان یک قاعده در ابواب مختلف فقه افزایش میدهد.