نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار و هیئت علمی دانشگاه قم (Molayeenia@gmail.com).
2 عضو گروه علمی زبان و ادبیات عربی بنتالهدی (نویسنده مسئول) (maryam110927@gmail.com).
چکیده
کلیدواژهها
|
|
قرآن کریم از نگاه قرآن پژوهان فریقین در ابعاد مختلف لفظی، محتوایی، سبکی، هنری، نظم، چینش و ... معجزه است و مهمترین دلیل آن آیات تحدی و واقعیت خارجی آن میباشد. یکی از انواع اعجاز هنری و لفظی آن اعجاز لغوی و از مظاهر برجستۀ آن کاربرد اسلوب هنری سجع در جایجای این کتاب با عظمت است. اسلوبی که پاسخگوی نیازهای مخاطبان نخستینی (اعراب) بوده که حرص و ولع فوق العادهای به قافیه، سجع و فواصل موزون از خود نشان میدادند و در داد و ستد شعری آنان این امر کاملاً نمایان است. پژوهشگران قرآنی از همان آغاز دربارۀ وجود اسالیب سجع در قرآن دچار اختلاف نظر شدند، گروهی آن را منکر شدهاند گروهی آن را پذیرفتهاند، لیکن نظریهپردازان بزرگ بلاغت قرآن کریم با تفسیر صحیح و دقیق از این اسلوب زیبا، دلربا، شیرین و اعجازآمیز آن را از امتیازات مهم هنری، لفظی و اعجاز بیانی قرآن شمرده و نگارشهای فراوانی را در ارائه صحیح آن انجام دادهاند. این اسلوب همانند دیگر مقولههای اعجاز بیانی مقصد نبوده بلکه مانند مرکبی است که شنونده را به مقصد میرساند.
واژگان کلیدی: قرآن، فواصل سجع، موافقان وجود سجع، مخالفان وجود سجع.
دانش ادبیات عربی شامل پانزده دانش از جمله صرف، نحو، لغت و بلاغت میشود، که هر کدام از این موارد برای درک و فهم گفتار عربی نقشی دارند. در این میان دانش بلاغت نقش بسیار مهمی دارد و بدون آگاهی از آن نمیتوان گفتاری مؤثر ارائه داد و یا گفتار عربی را به خوبی و درستی درک نمود. دانش بلاغت دارای سه شاخۀ اساسی است که عبارتاند از: معانی، بیان و بدیع. دانش بدیع دارای محسنات معنوی و لفظی است و سجع یکی از محسنات لفظی این دانش است که در رساندن مقصود متکلم به مخاطب تأثیر بسزایی دارد. وجود سجع در قرآن یکی از مباحث مورد اختلاف دانشمندان قرآنی است و این اختلاف ناشی از دلایلی است، که جا دارد پیش از ارزیابی و تجزیه و تحلیل مسئله سجع در قرآن بررسی شود. برخی همچون ابن خلدون (ابن خلدون، 2005: 1268 - 1316)، ابوالحسن اشعری، رمانی، باقلانی و... بر این باورند که در قرآن سجع وجود ندارد. اشاعره یک صدا وجود سجع در قرآن را انکار نمودهاند. این مطلب را ابوالحسن اشعری پیشوای اشاعره در موارد متعددی از آثار خود نگاشته است (باقلانی، 1997: 98). برخی نیز مانند ابوهلال عسکری، ضیاءالدین ابن الأثیر، علوی صاحب الطراز، ابن سنان خفاجی، فراء از نحویون، زرکشی صاحب البرهان، السعد و ابن النفیس و ... بر این باورند که خداوند در متن قرآن کریم از دو روش سجع و ترسل در آیات خود استفاده کرده است. در این مقاله دیدگاه مخالف و موافق و دلایل هر کدام از آنان در مورد سجع در قرآن بررسی میشود.
سجع در زبان عربی، از پیش از اسلام وجود داشته و کلام کهّان، قصّاص و خطبا در دوره جاهلی مسجع بوده است (نویری، 1423: 3/ 128). دربارۀ صنایع بدیعی قرآن کتابهای بسیاری نوشته شده است و تمام کتابهای مربوط به فصاحت و بلاغت و بدیع به قرآن نظر دارند و مثالهایی که میآورند معمولاً از آیات قرآنی است. از جمله میتوان از الإعجاز و الإیجاز نوشتۀ ابومنصور ثعلبی و سرّ الفصاحة نوشتۀ ابن سنان خفاجی و اسرار البلاغة و دلائل الإعجاز عبدالقاهر جرجانی و الطراز یحیی بن حمزه علوی و به خصوص کتاب بدیع القرآن ابن ابی الإصبع نام برد. کتاب اخیر مفصلترین کتاب پیرامون صنایع بدیعی قرآن است. مقالات بسیاری نیز در مورد تأثیر موسیقایی فواصل قرآن، سجع و فواصل آیات و زیبایی شناسی قرآن نگاشته شده است، لیکن تا جایی که بررسی شد کتابی مستقل و یا مقالهای در زمینۀ سجع در قرآن و دیدگاه مخالفان و موافقان سامان نیافته است. در این نوشته پس از تعریف سجع و بیان انواع آن، دلایل هر دو دیدگاه موافق و مخالف بررسی شده و در ادامه دیدگاه موافق وجود سجع در قرآن با ارائۀ دلائل قابل قبول مورد بررسی و اثبات گردیده است.
سجع در لغت به معنای آواز کبوتر، هدف و قصد بوده (ابن منظور، 1414: 8/ 150) و در اصطلاح همسانی دو فاصله در عبارت منثور، در یک حرف آخر یا یکسانی واژههای آخر قرینهها در وزن و رویّ یا برابری یکی از این دو است (جرجانی، 1978: 51). سجع همان آهنگی را به نثر میبخشد که قافیه به شعر میدهد (سیوطی، 1377: 2/ 206). میان پژوهشگران علم بدیع اختلاف نظر وجود دارد؛ برخى بر این باورند که سجع به نثر اختصاص دارد. (ابن أثیر، 1995: 1/ 271) و برخی دیگر هم چون قدامة ابن جعفر و ابوهلال عسگری سجع را در کلام منظوم نیز جایز میشمارند (عسگری، بیتا: 270). مانند «تَجَلَّی بِهِ رُشدِی وَ أَثرت بِهِ یَدی وَ فاضَ بِهِ ثمدِی وَ أورَی بِهِ زَندِی» (ابن حجة حموی، 1987: 2/ 411) سجع برای عرب امر شناخته شدهای بوده، زیرا کاهنان و غیب گویان غالبا برای بیان مقاصد خود، گفتار خود را در قالب مسجع بیان میداشتند (الأبشیهی، 1992: 2/ 511 - 513). سجع کهنترین سبک ادبی زبان عربی است (فاخوری، 1390: 42).
سجع از انواع مختلف لغوی است که در سطح ظاهری کلام ظاهر میشود و یک ساختار بدیعی و ایقاعی است. ایقاع آن بر تکرار صوتی منظم استوار است، یعنی حرف پایانی فقرۀ اول عیناً در پایان فقره بعد تکرار میشود و حرفی که سجع از تکرار آن به وجود میآید «رویّ» نامیده میشود و کلمهای که محل ایجاد رویّ است فاصله نامیده میشود. فاصله به معنای مرزی است که میان جملهای که معنای آن به پایان رسیده و آغاز جملۀ بعدی فاصله ایجاد میکند. فاصله نسبت به سجع عمومیت دارد، زیرا ممکن است فاصلۀ مسجع و یا غیر مسجع باشد (باقر الحسینی، 1387: 189). بنابراین، هر فاصله، قرینهای دارد که جمع آن قرائن است و به دلیل همانند بودن با همتای خودش چنین نامیده شده است و به آن فقره نیز گفته میشود. اما فقره از نظر معنا فراگیرتر از قرینه است، زیرا فقره هم شامل رویّ متشابه و هم غیر متشابه میشود و قرینه فقط به صورت متشابه است و دو قرینه در نثر به منزلۀ یک بیت در شعر است (جندی، 1370: 1/ 195). مجموعه اصطلاحات دیگری نیز وجود دارد که فرهنگ لغوی سجع را تشکیل میدهند. از آن جمله به هر یک از عبارات مسجع، فقره مسجع گفته میشود و به مجموع فقرههای مسجع که با یکدیگر در ارتباط هستند ترکیب سجعی گفته میشود و هر یک از این ترکیبهای سجعی را به تنهایی یک واحد سجعی مینامند. این اصطلاحی است که دیفن ج. استیوارت در مطالعاتش در خصوص ساختار سجع در قرآن به آن پرداخته است (عبدالغفار، 2001: 93).
سجع به اعتبار موافق و مخالف بودن فاصلهها دارای سه قسم است:
دو فاصلۀ آن هموزن نیست، لیکن هم قافیه است، مانند «ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً» (نوح: 13-14) در این آیۀ شریفه «وَقاراً» و «أَطْواراً» در وزن اختلاف دارند و در قافیه اتحاد دارند (باقر الحسینی، 1387: 206).
دو فقره در وزن و قافیه با هم اتفاق داشته باشند و هر لفظی در برابر لفظی آورده شود، مانند «ظُهُورُها حِرزٌ وَ بُطُونُها کَنزٌ» (المجازات النبویّة: 14). در این حدیث شریف «ظُهُورُ» و «بُطُونُ»، «حِرزٌ» و «کَنزٌ» در وزن و قافیه اتفاق دارند و واژگان در برابر هم قرار دارند (سیوطی، 1377: 2/ 207).
واژگان دو فقره در وزن و قافیه یا تنها در قافیه و یا تنها در وزن با یکدیگر اختلاف دارند و لفظ پایانی هر فقره با همتای خود در وزن و رویّ یکسان است، مانند «فیها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ وَ أَکْوابٌ مَوْضُوعَة» (غاشیه: 13 – 14). سجع در این آیه متوازی است، زیرا «سرر» و «اکواب» در وزن و قافیه اختلاف دارند و «مرفوعه» و «موضوعه» در وزن و قافیه موافق هستند (همان).
اشاعره و عدهای نیز چون ابن خلدون (ابن خلدون، 2005: 1268 - 1316)، رمانی و باقلانی و ... به پیروی از آنان، وجود هرگونه سجع را در قرآن مورد انکار قرار دادهاند (باقلانی، 1997: 98). چرا که آنان سجع را نوعی بازی زبانی به شمار میآورند، که در آن معانی، تابع الفاظ آن است و از روی تصنع و تکلف و به صورتی ساختگی بیان میشود، لیکن در کلام موزون و مقفّع قرآن، الفاظ تابع معانیاند و از روی بلاغت و فصاحت و به صورت طبیعی، آهنگ و قافیه یافتهاند. پیروان این دیدگاه در تثبیت نظر خویش اصطلاح جدیدی را ابداع کرده و آن را فاصله نامیدهاند (عسگری، بیتا: 270). در برابر این دیدگاه، بسیاری از پژوهشگران قرآنی از همه فرق اسلامی بر این باورند که در قرآن سجع و ترسل بسیار به کار رفته است. هر دو ساختار در نص قرآن به عنوان عاملی تأثیرگذار در نظام ایقاعی قرآن کریم وارد شدهاند و با همکاری سجع و ترسل است که نظام ایقاعی زیبایی به وجود آمده است. این نظام در عمل فنی چیزی است که در وهلۀ اول ایجاد توقع میکند سپس به پاسخگویی آن میپردازد. از آنجایی که توقع و اشباع توقع در یک عمل فنی به تنهایی کافی نیست، زیرا استمرار یا یکنواختی باعث ملال و نیز خستگی میشود، از همین رو ما به قانون زیباشناسی دیگری به نام قانون تغییر پی میبریم. شاید چنین بتوان گفت که قانون تغییر بر مبنای وارد کردن شوک بر توقع خواننده از طریق یک غافلگیری مؤثر است. بنابراین، ترسل در قرآن رنگ ابداعی خاصی به خود گرفته است، از آن جهت که باعث در هم شکستن انتظار خواننده یا شنونده قرآن میشود، به این صورت که آیات مسجع میآیند و شخص انتظار بقیۀ آیات مسجع را دارد، اما به یک دفعه ترسل یا واحد مسجع دیگر میآید. طول آیات در این واحدها یکسان نیست و همانند ریتم موسیقی در حال نوسان و تغییر است و در حالی که ذهن خواننده قرآن به یک حرف خاصی عادت کرده است، ناگهان با آیهای بدون سجع (مرسل) یا با واحد مسجع دیگری روبرو میشود. اینچنین انتظار خواننده یا شنونده در هم شکسته میشود و اگر این شوک ناشی از شکستن توقع خواننده چیز جدیدی را به همراه داشته باشد، به طور قطع باعث جلب توجه میشود و اثری شگرف در جان انسان خواهد داشت، لیکن اگر این شوک چیز جدیدی به همراه نداشته باشد جز احساس قبح و زشتی و نقصان برای انسان چیزی به همراه نخواهد داشت. به عبارت دیگر، تأثیر بر مخاطب وابسته به این است که ارتباطی میان اجزا وجود داشته باشد که همۀ آنها را به صورت یک مجموعۀ واحد و به صورت یک کل در آورد. قرآن یک کل متناسب و هماهنگ است (مسعدی، 1996: 49). افلاطون بر این باور است؛ درستی و نادرستی ایقاع از حسن و قبح اسلوب به دست میآید و ارتباط محکمی میان ایقاع و طبع وجود دارد (افلاطون، 1335: 93). علل اختلاف قرآن پژوهان در وجود سجع در قرآن، شاید همان روایتی باشد که بر پایۀ آن از رسول گرامی اسلام’ گزارش شده است که «أأدِی لمن لا شَرِبَ وَ لا أکَلَ و لا نَطَقَ و لا استَهَلَّ وَ مثلَ ذلک یُطلّ؟ قال’: أسَجعاً کَسَجعِ الکُهّان؟ أی: أتَتَّبع سَجَعاً کَسَجَعِ الکُهّان» (ابن حجر، 1379: 13/ 540). چیزی که اشاعره را به انکار سجع کشانده، باور این نکته است که نفی جنبۀ شعری از قرآن مستلزم نفی سجع در آن نیز هست و از سوی دیگر کاهنان در گفتار خود سجع به کار میبردند و آنان سخت مورد سرزنش قرار گرفتهاند. بنابراین، سجع در قرآن و کلام پیامبر’ و سایر پیشوایان دینی نباید وجود داشته باشد (باقلانی، 1997: 100). اکنون در ادامه به برخی از دلایل مخالفان سجع در قرآن اشاره میشود:
1. سجع به معنای آواز کبوتر است و به سبب منزلت قرآن نمیتوان این واژه را در مورد قرآن به کار برد (مطعنی، 1413: 1/ 224).
2. ابتدا سجع قصد میشود و پس از آن، معنا بر پایه آن به کار میرود، یعنی معنا بدون هدف عقلانی، پیرو الفاظ میباشد. پس در سجع نوعی دشواری و سختی وجود دارد. ولی در فاصله ابتدا معنا قصد میشود و الفاظ پیرو معنا و با هدف عقلانی در آن به کار میرود (جرجانی، 1976: 97).
3. سجع عیب و نقص و فواصل بلاغت است (همان).
4. اگر در قرآن سجع وجود داشته باشد از آنجایی که قرآن معجزه است، باید جایز باشد کهانت نیز معجزه باشد، در حالی که سجع را کاهنان عرب به وجود آوردهاند، لیکن میان کاهنان و نبوت تنافی وجود دارد (همان).
5. اگر وجود سجع در قرآن را بپذیریم باید در برخی موارد به مذموم بودن آیات قرآن تن دهیم، مثل موارد ی که حروف آن متقارب است (باقلانی، 1997: 17).
ابن اثیر جزری، ابوهلال عسکری و ابن سنان خفاجی و دیگر دانشمندان عرصۀ بلاغت قرآن کریم برای اثبات دیدگاه خود به پا خاسته و با رد شبهههای مخالفان سجع در قرآن، در مقام اثبات آن در قرآن میگویند: سجع یکی از محسنات لفظی و فواصل از محسنات معنوی است و میان این دو تفاوت وجود دارد. از سوی دیگر، دلیلهای تازهای را برای اثبات دیدگاه خود ارائه دادهاند. ابن اثیر میگوید: اگر سجع مذموم بود چرا در قرآن وارد شده است!؟ به گونهای که همۀ آیات برخی از سورهها مسجوع است، مانند الرحمن، قمر و ... (ابن أثیر، 1995: 1/ 271) ابوهلال عسکری میگوید: در سراسر قرآن سجع جاری است ... (عسکری، بیتا: 270) ابن سنان خفاجی عبارت رمانی و دیدگاههای مخالفان را میآورد و یکییکی دلیلهای آنها را رد میکند و میگوید: میان فاصله و سجع تفاوت فنی وجود دارد. اسجاع حروف متماثل در مقاطع فصول است اما فواصل ممکن است متماثل یا متقارب باشند. بنابراین، اولی سجع است و دومی فاصله است. هر یک از سجع و فاصله یا تابع معناست و یا بر خلاف معناست، که اولی مورد پسند و دومی مذموم است. در قرآن حروف متماثل و متقارب فراوان است و همۀ موارد موجود در قرآن از موارد پسندیده است. خفاجی در ادامه میگوید: تمامی این موارد جایز است سجع نامیده شود، چرا که تعریف سجع بر آنها شامل بوده و مانع شرعی نیز وجود ندارد. اینکه رمانی میگوید: سجع عیب و فاصله بلاغت است نیز یک اشتباه بیّن است، زیرا اگر منظور ایشان این است که سجع چیزی است که از معنا تبعیت میکند، این اصلاً مقصود ما نیست. بنابراین، بلاغت و فواصل مثل هماند و اگر منظورش این است که سجع چیزی است که معانی به خاطر تبعیت با آن واقع میشود، آن مقصود دشوار و عیب است و فواصل نیز مانند آن عیب است. (ابن سنان خفاجی، بیتا: 173).جاحظ در سبب نهی سجع در زمان رسول اکرم’ چنین میگوید: «... فوقع النهی فی ذلک الدهر لقرب عهدهم بالجاهلیة و لبقیتها فیهم و فی صدور کثیر منهم فلمّا زالت العلّة زال التحریم» (جاحظ، بیتا: 1/ 289)؛در آن روزگار به سبب نزدیکی عصر آنان به عصر جاهلیت، از سجع نهی شده بود، لیکن در حال حاضر با توجه به اینکه میان عصر ما و جاهلیت فاصلۀ زیادی وجود دارد، سبب نهی از بین رفته و در نتیجه ممنوعیت آن نیز از میان برداشته شده است.
ابن اثیر در تحلیل شرح روایتی که سجع را مورد نکوهش قرار داده است میگوید: چیزی که از آن نهی شده خود سجع نیست، بلکه از حکم کاهنی که با لفظ مسجوع بیان میگشت نهی شده است. (ابن أثیر، بیتا: 1/ 196) سجع موجود در قرآن با سجعی که در جاهلیّت شایع بوده هر چند از جهت ظاهری متفق است، تفاوتهای فراوانی با آن دارد: 1. سجع قرآنی دارای قداستی است که در جانها قرار میگیرد و پیروی عاشقانه مخاطبان را به دنبال دارد (باقر الحسینی 1387: 191). 2. در سجع جاهلی معنا تابع لفظ است، لیکن در سجع قرآنی لفظ تابع معنا است. 3. میان کلام مسجعی که با واژگان خود موجب رساندن معنا به مخاطب میشود و معنای مسجعی که فاقد لفظ است تفاوت بسیاری وجود دارد. 4. زمانی که معنا با سجع ارتباط یابد از غیر مسجع سودمندتر است (سیوطی، 1974: 3/ 336).
در قرآن مواردی وجود دارد که با قواعد معمولی ظاهری صرف، نحو، بلاغت و... هماهنگی ندارند، بلکه بر حسب ضرورت قواعد مفردات و ارکان جمله جا به جا شده و از اسلوب مناسب دیگری استفاده شده است. یکی از علل این کاربردها سجع است که در ادامه به برخی از این موارد اشاره میشود:
- تقدیم معمول، مثل «ایّاکم» بر عامل، مثل «یعبدون» در «أَ هؤُلاءِ إِیَّاکُمْ کانُوا یَعْبُدُونَ» (سبأ: 40). سبب این تقدیم سجع است (ابن عاشور، بیتا: 22/ 84).
- تقدیم معمول، مثل «مِنْ آیاتِنَا» بر معمول دیگری مثل «الْکُبْرى» در «لِنُرِیَکَ مِنْ آیاتِنَا الْکُبْرى» (طه: 23) به سبب رعایت سجع مقدم شده است (آلوسی، 1415: 8/ 494).
- تقدیم معمول، مثل «آل» بر فاعل (النّذُر) ، مانند «وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُر» (قمر: 41) به سبب رعایت سجع مقدم شده است (سیوطی، 1408: 1/ 27).
- تقدیم خبر «کان» کُفُوا بر اسم «کان» (احد)، مانند «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَد» به سبب رعایت سجع مقدم شده است (ابن عاشور، بیتا: 30/ 543).
- تقدم فاضل بر افضل، مانند تقدم هارون بر موسی با وجود برتری موسی بر هارون (زحیلی، 1422: 2/ 1536): «فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى» (طه: 70). در قرآن هفت بار این دو در پی هم وارد شدهاند و در شش مورد آن «موسی» بر «هارون» مقدم شده و تنها یک مورد آن هارون بر موسی مقدم گشته است. سبب آن این است که سجعها بر الف جاری شده و «موسی» که دارای الف است بر «هارون» مقدم شده است.
- تقدم چیزی که در زمان مؤخر است (ابن عاشور، بیتا: 27/ 116)، مانند «فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى» (نجم: 25) در این آیه شریفه به سبب مراعات سجع، «الْآخِرَةِ» بر «الْأُولى» مقدم شده است.
- تقدم ضمیر بر مفسِّر آن، مانند «فَأَوْجَسَ فی نَفْسِهِ خیفَةً مُوسى» (طه: 67) در این آیه شریفه ضمیر مستتر «هو» در «أَوْجَسَ» به سبب رعایت سجع به «موسی» برمیگردد (سیوطی، 1408: 1/ 27).
- تقدم وصف ترکیبی بر وصف افرادی، مانند «وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُورا» (اسراء: 13) در این آیه کریمه جملۀ «یَلْقاهُ» صفت «کتاباً» و واژۀ «منشوراً» نیز صفت کتاباً است. صفت جمله بر خلاف اصل و به سبب رعایت سجع بر صفت مفرد مقدم شده است (آلوسی، 1415: 8/ 32).
- حذف مفعول، مانند «ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى» (ضحی: 3) که مفعولٌ به «قلی» به سبب رعایت سجع حذف شده است (عاملی، 1413: 3/ 475).
- حذف فاعل و نیابت مفعول از آن، مانند «وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى» (اللیل: 19). در این کریمه فاعل حذف شده و مفعول (ضمیر مستتر) از آن نیابت کرده است (سیوطی، 1408: 1/ 27).
- اثبات هاء سکت، مانند مالیه، سلطانیة در «ما أَغْنى عَنِّی مالِیَهْ هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ» (واقعه: 28 و 29؛ ابن عاشور، بیتا: 29/ 126).
- حذف یاء منقوص، مانند «وَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّناد» (غافر: 32) که به سبب رعایت سجع یاء از انتهای «التّناد» حذف شده است (همان: 24/ 190).
- حذف «یاء» در فعل غیر مجزوم، مانند «وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْر» (فجر: 4) که به سبب رعایت سجع، «یاء» از انتهای فعل مضارع غیر مجزوم «یَسر» حذف شده است که «یسری» بوده با وجود اینکه ادوات جازمه بر آن داخل نشده ولی لام الفعل آن حذف شده است (زمخشری، 1407: 4/ 747).
- حذف «یاء» متکلّم (مضافإلیه)، مانند «فَکَیْفَ کانَ عَذابی وَ نُذُرِ» (قمر: 16) که «یاء» مضاف الیه از واژه «نُذُر» حذف شده است (ابن عاشور، همان: 27: 180). بنابراین مواردی که به عنوان خلاف قاعده توصیف شدهاند خلاف قاعده نبوده، بلکه خلاف قاعده مقتضای ظاهر بوده که بلاغت و اندیشههای بدیعی اقتضای آن را دارد.
- ابقای حرف مد با وجود جازم، مانند «فَاضْرِبْ لَهُمْ طَریقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخْشى» (طه: 77) که با وجود اینکه «لاتخاف» در جواب طلب قرار گرفته، لیکن به سبب مراعات سجع مجزوم نشده است (قمی مشهدی، 1368: 8/ 331).
حفظ تنوین غیر منصرف، مانند «وَ یُطافُ عَلَیْهِمْ بِآنِیَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَکْوابٍ کانَتْ قَواریرَا قَواریرَا مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدیرا» (انسان: 15 و 16)، چنان که واژه «قواریراً» بر وزن صیغه منتهی الجموع (فعالیل) و غیر منصرف است، لیکن به سبب رعایت سجع منوّن آمده است (زمخشری، 1407: 4/ 671).
معامله مذکر و مؤنث با اسم جنس، مانند «کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَة» (حاقة: 7)، چرا که در «خاویة» که صفت «نخل» است، با «نخل» (اسم جنس) به سبب رعایت سجع، معاملۀ مؤنث شده است و مانند: «کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِر» (قمر: 20) «منقعر» نیز صفت «نخل» است، لیکن به سبب رعایت سجع، با آن معامله مذکر شده است (عاملی، 1413: 3/ 266).
بینیازی از تثنیه به وسیله مفرد، مانند «فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى» (طه: 117). چنانکه مشهود است، فعل «فَتَشْقى» به سبب رعایت سجع با ساختار مفرد آمده و به وسیله آن از ساختار تثنیه (تشقیان) بینیاز شدهایم (ابن عاشور، همان: 16/ 193).
کاربرد مفرد به جای ساختار جمع، مانند «إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنَّاتٍ وَ نَهَر» (قمر: 54)، کاربرد ساختار مفرد «نَهَر» به سبب رعایت سجع به جای «انهار». در حقیقت در همۀ این موارد نوعی مجاز، گاهی مجاز در اسناد عقلی و در مواردی مجاز مرسل به کار رفته و سبب اصلی آن همان رعایت اسلوب سجع در آن است که به اقتضای قواعد علم بدیع رعایت شده است (طبرسی، 1372: 9/ 295).
کاربرد اسلوب تثنیه به جای ساختار مفرد، مانند «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان» (رحمن: 46). در این کریمه «جَنَّتان» به سبب رعایت سجع به صورت تثنیه آمده و به وسیله آن از کاربرد مفرد (جنّة) صرف نظر شده است (قاسمی، 1418: 9/ 113).
بینیازی از مفرد به وسیله جمع، مانند «لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خِلالٌ» (ابراهیم: 31). چون «خلال» جمع «خُلَة» است به سبب رعایت سجع به جای ساختار مفرد از اسلوب جمع استفاده شده است (سیوطی، 1408: 1/ 27).
فرض غیر عاقل به منزله عاقل، مانند «وَ کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» (یس: 40). در این آیه «فلک» که غیر عاقل است به سبب رعایت سجع به منزله عاقل فرض شده و «یسبحون» که مختص عاقل است برای آن به کار رفته است (همان).
کاربرد اسم ظاهر به جای ضمیر، مانند «وَ الَّذینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحینَ» (اعراف: 170)، چرا که به سبب سجع، به جای ضمیر (هم) اسم ظاهر (الْمُصْلِحینَ) قرار گرفته است (ابن عاشور، بیتا: 16/ 343).
به کارگیری ساختار اسم مفعولی در جایگاه اسم فاعلی، مانند «حِجاباً مَسْتُورا» (اسراء: 45). چنانکه روشن است به سبب رعایت اسلوب سجع، اسم مفعول (مستورا) در جایگاه اسم فاعل (ساتر) قرار گرفته است (سیوطی، 1408: 1/ 27).
آوردن اسم فاعل در جایگاه اسم مفعول، مانند «عیشَةٍ راضِیَة» (حاقة: 21)، چرا که به سبب رعایت قواعد سجع، اسم فاعل (راضیة) در جایگاه اسم مفعول (مرضیّة) قرار گرفته است (همان).
از این موارد در سراسر قرآن فراوان یافت میشود، از باب نمونه چند مورد آن ذکر شد. در ادامه وجود سجع در قرآن، طبق دیدگاه موافق بررسی میشود:
با آنکه بررسی فواصل مسجع قرآن کریم از نظر فراوانی آن در قرآن، نگارش مستقلی میطلبد، برخی از موارد آن به عنوان نمونه و الگو در یک دستهبندی بررسی میشود:
در آیات مسجع گاه با توزیع صوتی مواجه میشویم که دارای ارتباط با سجع پایانی است. این ارتباط دارای دو صورت است:
الف. تباعد یا تقارب صوتی میان رویّ سجع و آن حروف وجود دارد.
ب. تشابه صوتی میان رویّ با همه یا بعضی از حروف تکرار شده داخل آیه برقرار است (عبدالغفار، 2001: 149).
اینک دو صورت فوق را به شکلهای زیر بررسی میکنیم:
برترین شکل توازن در بررسی آیات قرآن، همان تجسم عنصر تناسق و تشابه در متن آیات است (همان). برای فهم این مطلب به بررسی انواع ارتباط میان سجع پایانی و سجعهای داخلی در آیات میپردازیم:
صورت اول: برخی یا همه اجزای آیه با سجعی شبیه سجع پایانی آیه آمده است، مانند «أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ یَکْفُرُونَ» (عنکبوت: 67). در این آیه سجع پایانی با سجع داخلی دارای تشابه است، که در واقع دو جمله نحوی مشابه هستند، یعنی پایانۀ جمله اول «أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ» با ایقاعی همراه است که فرصتی کوتاه برای شروع جمله جدید: «وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ یَکْفُرُونَ» ایجاد مینماید و در واقع میتوان این کار را عمدی دانست و ترکیب لغوی به شکلی آمده است که زمینه را برای استقرار «ن» در آخر آیه فراهم مینماید و آن استفاده از اسلوب تقدیم و تأخیر است. گاهی اوقات سجع داخلی همۀ اجزای آیه را در بر میگیرد، مانند: «قالَ فیها تَحْیَوْنَ وَ فیها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُون» (اعراف: 25) سجع داخلی «ون» در همه آیه به چشم میخورد و شاید حرکت فکری در اینجا تضمین کننده معماری این سجع پی در پی بوده است (همان).
صورت دوم: گاهی برخی یا همۀ اجزای آیه منتهی به سجعی مخالف با سجع پایانی هستند، مانند «وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُون» (بقره: 84). سجع داخلی «کم» کاملاً مخالف با سجع پایانی «ون» است (همان).
صورت سوم: گاهی اوقات در آیه هر دو نوع سجع داخلی با هم میآیند، که یکی مشابه سجع فاصله آیه است و دیگری مخالف با آن است، مانند «أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ کیدُونِ فَلا تُنْظِرُون» (اعراف: 195). در این آیه قسمتهای مختوم به «بها» با هم مشابهت دارند، اما دو قسمت پایانی «فَلا تُنْظِرُون» و «شُرَکاءَکُمْ» با یکدیگر مخالفت دارند (همان).
در مورد حرکت سجع داخلی آیه و ارتباط آن با حرکت معنا، با صورتهای زیر روبهرو میشویم:
صورت اول: در این حالت هر سجع داخلی دارای معنای مستقل به خود است و جدای از جزء دیگر مسجع است و لفظی که سجع بر آن واقع شده است در واقع به منزله یک رابط معنایی میان آنهاست (همان: 152)، مانند «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعین» (بقره: 43). آیه به سه جزء تقسیم شده است: دو تای اولی آنها دارای سجعی مشابه هستند و رابط معنایی میان آنها سجع پایانی جزء آخر است. همانطور که ملاحظه میشود، ساختارهای صوتی در دو جزء اول از نظر نحوی دارای ترکیبی یکسان هستند و چنان میان تشابه صوتی و تشابه ترکیب نحوی ارتباط برقرار است که اگر آن ترکیب نحوی تغییر پیدا کند حرف پایانی عبارت نیز تغییر پیدا خواهد کرد و شاید این همان دلیل تغییر سجع پایانی آیه به دو سجع داخلی است، یعنی در حالی که دو کلمه «الصلاة و الزّکاة» در جایگاه مفعول برای دو فعل «أقیموا و آتوا» قرار دارند. بنابراین، نص قرآنی قانون ویژه خودش پیروی مینماید. مثال دیگر مانند «وَ اقْصِدْ فی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیر» (لقمان: 19). در این آیه نیز در بین دو جزئی که از نظر نحوی دارای ترکیبی یکسان هستند سجع مشابهی وجود دارد و شاید به جرأت بتوان گفت که ترکیب نحوی یکسان در هر دو آیه مقتضای این بوده است که سجع جزء دوم مشابه با سجع جزء اول باشد. ملاحظه میکنید که تقابل صوتی بین حرف «ک» در سجع داخلی و حرف «ر» در سجع پایانی آیه، همراه با تقابل ترکیب نحوی بین جملههای مسجع بر قرار شده است.
صورت دوم: بین ترکیبهای سجع داخلی، ارتباط معنوی وجود دارد و به دنبال آن سجع پایانی آیه میآید که کاملاً یک ترکیب نحوی مستقل و مختلف است (همان: 153)، مانند «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (بقره: 21). عبارت «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» یک ترکیب کامل است، اما با جملۀ توضیحی بعدی «الَّذی خَلَقَکُمْ» و دوباره بعد از آن «الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ» ارتباط جدیدی برقرار کرده است و از نظر دلالتی با سجع داخلی دوم و سپس با حرف عطف، با سجع داخلی سوم ارتباط برقرار کرده است و این ارتباط و تعلق به واسطه فعل «خلق» در جزء دوم مسجع است. شاید ارتباط سه سجع داخلی با یکدیگر دلیل تشابه سجعی در تکرار صوت «م» در پایان عبارات بوده است. نمونه دیگر این نوع سجع داخلی که به واسطۀ تنوع صوتی داخل آیه ایجاد شده و به دنبال آن افزایش ارزش ایقاعی آیه را موجب میشود این آیه است: «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیر» (آل عمران: 26). این آیه گویا از چند قسمت تشکیل شده است که همه نه تنها همه در حرف پایانی بلکه در کلمات داخلی قسمتها دو به دو با یکدیگر هماهنگی دارند.
در بررسی آیات قرآنی متوجه میشویم که در نتیجه استفاده از یک نوع کلمه در پایان آیات، نوعی ارتباط به وجود میآید که ناشی از مجاورت آنها در پایان آیه است و در واقع به نحوی تقویت کننده یکدیگر هستند. اگر دو لفظ مسجع به این شکل در کنار هم قرار گیرند تضمین المزدوج یا ازدواج نامیده میشود. نظیر این مسئله در جناس نیز مطرح است، مانند «فلانٌ رَفیقٌ شَفیقٌ و أدیبٌ أریبٌ» (خرقانی، 1375: 38). از نمونههای آن در قرآن کریم عبارتاند از: «وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاق» (قیامة: 29).
البته تکرار عین کلمه در اینجا ملاک نیست، هرچند تکرارهایی وجود دارد که بر پایۀ ترادف یا تکرار معنا با دو لفظ متفاوت است، مانند «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا یَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْما» (طه: 112).
ابن اثیر در مورد نمونههای فوق بر این باور است که از نظر معنا فرقهایی میان آنها وجود دارد و تأکید میکند که این تکرار دارای کارکردی اضافی و اخباری جدید است و میگوید: از جمله موارد تکرار آن چیزی است که بر دو معنی مختلف دلالت میکند و چنین تکراری مشکل است، زیرا چنین به نظر میرسد که آن تکراری است که بر معنای یکسان دلالت میکند و در توجیه آن میگوید: گاهی اوقات تکرار به صورتی است که یکی معنای اخص و دیگری معنای اعم را میرساند. (ابن اثیر، 1995: 2/ 160)، مانند «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آل عمران: 104) در این نمونه «امر به معروف» را خاص و «خیر» را عام معرفی میکند، زیرا هر امر به معروفی خیر است اما هر خیری امر به معروف نیست و از همین نمونه است: «فیهِما فاکِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّان» (الرحمن: 68) «فاکهه» اعم است و «نخل» و «رمّان» اخص هستند. گاهی اوقات دو لفظ پایانی آیه از نظر اشتقاق مشابه اصوات پایانی هستند، مانند «فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ یا لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا» (مریم: 23). فاصله «س»، «ی» و «الف ناشی از تنوین» دو بار در آیه تکرار شدهاند و دلیل آن مجاورت دو لفظ"نَسْیاً مَنْسِیًّا» است. مثال دیگر: «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ» (عبس: 34-36). واژگان «أُمِّهِ»، «أَبیهِ»، «صاحِبَتِهِ» و «بَنیهِ» به همراه «أخیه» همگی در یک مجموعه قرار میگیرند و این نوع دیگری از تکرار است که «جون لاینز» با نام أقرب الأقربین از آن یاد کرده است (لاینز، 1980: 85).
قرآن از همان زمانهای آغازین نزولش مرجعی تمام نشدنی برای تمامی پژوهشگران قرآنی شد. با وارد شدن اقوام مختلف در دایره و قلمرو حکومت اسلامی، لازم شد که به منظور جلوگیری از گسترش لحن (لغزش و خطا در گفتار یا نوشتار و بر خلاف روال عربی فصیح سخن راندن، چه از نظر قواعد ادبی و چه از نگاه قواعد قرائت و تلاوت صحیح قرآن کریم) و ایجاد اختلال در زبان و به ویژه زبان قرآن توجهات ویژهای به آن صورت گیرد. از نتایج این توجه به وجود آمدن علم تجوید بود که حافظ نطق سالم برای الفاظ قرآن کریم شد و استادان آن از مخارج حروف و ویژگیهای آن به طور دقیق و از ارتباط آنها با اطرافشان و همچنین از اثر این ارتباطها سخنها گفتند (هلال حامد، 1988: 14).
دانشمندان علم قرائات از مشتاقترین افراد برای استفاده از مباحث صوتی در تألیفاتشان بودند. این تألیفات حاوی بسیاری از خصائص و مصطلحات صوتی مانند اشمام، اشباع، اختلاس، مد، تفخیم، ترقیق و غیره است، علیرغم اینکه رموز نوشتار متعددی را نیز بیان کرده است. یکی از این مواردی که در فواصل قرآن نقش بارزی را ایفا مینماید و چهره سجع و آهنگ و موسیقای کلام را مشخصتر مینماید وقف و ابتداء است، وقف و ابتداء صنعتی است که شاید به جرأت بتوان گفت بدون آن نمیتوان به سجع در فواصل قرآن پی برد.
دومین نوع از فواصل مسجع قرآنی، «وقف» است «وقف» در لغت به معنای حبس و منع است (ابن فارس، 1404: 6/ 135) و در اصطلاح قرآنپژوهان به معنای قطع نطق در پایانه کلمه است، خواه اسم باشد خواه فعل و خواه حرف. هدف از وقف، ایجاد استراحت پس از پایان یافتن غرض کلام با تمام شدن نظم یا پایانپذیری سجع است (مدرس افغانی، 1369: 4/ 225). هنگامی که از فواصل آیات سخن به میان میآید منظور زمانی است که بر پایانۀ واژگان، وقف و سکون داده شود در غیر این صورت، نظم آهنگین فواصل بر هم میخورد. نظیر آنچه در این آیه دیده میشود: «ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ فَقالَ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ یُؤْثَرُ إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ سَأُصْلیهِ سَقَرَ وَ ما أَدْراکَ ما سَقَرُ لا تُبْقی وَ لا تَذَرُ لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ» (مدثر: 23 – 30). بسیار روشن است که در آیات فوق تنها با وقف بر سر آیات است که همسانی فواصل نمایان میشود.
از امّسلمه÷ همسر گرامی رسول خدا’ گزارش شده است، که: «رسول خدا آخر هر آیه وقف میکرد» (سیوطی، 1403: 4/ 207). نکتهای که در تقسیمبندی طبیعی کلام عرب به فصول و قطعههای جدای از هم، به ویژه در کلمات مسجع اقتضا میکند، همچنین با تدبر در گزارشهای روائی از رسول خدا’ و آنچه از اهلبیتش^ در خصوص عدد آیات وارد شده آن است که یک قطعه از قرآن کریم، یک قطعه از کلام خداست و حقّش این است که بر آن یک قطعه اعتماد و تکیه نمود و در تلاوت، آن را از قبل و بعدش جدا کرد (طباطبایی، 1374: 13/ 320).
اهل ذوق و بصیرت در فن ادبی شرطی را در نثر مسجع قرار دادهاند و آن این است که رویّ در نثر مسجع باید آهنگی یکسان داشته باشد. علامه «طیبی» یکی از شرایط حسن سجع را در این میداند که آخر فقره مسجع باید ساکن باشد، تا ازدواج صورت گیرد. در غیر این صورت ازدواج نیز از بین خواهد رفت، مانند «ما أبعدَ ما فاتَ و ما أقربَ ما هو آتٍ» (طیبی، بیتا: 505). زرکشی در این زمینه میگوید: «فواصل قرآن کریم و اسجاع بر پایه وقف استوار است» (زرکشی، 1384: 1/ 69 - 71)، یعنی هماهنگی حاصل از سجعها زمانی پدید میآید که در پایان جملهها وقف شود و حرکتها آشکار نگردد. از این روست که حرکتهای پایانی در بسیاری از اسجاع با هم فرق دارد، اما به هنگام وقف دارای آهنگی یکسان هستند. مثلاً در آیه «فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ وَ حَمَلْناهُ عَلى ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» (قمر: 11-13) و «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ هُوَ الَّذی یُریکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ یُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ» (رعد: 11 - 12). در آیه اول در «بماءٍ منهَمرٍ» مجرور و فاصله بعدی «قَد قُدِرَ» مفتوح و فاصله بعدی «و دسرٍ» مجرور هست و در آیه بعدی «من والٍ» مجرور و «الثقال» مفتوح و بدون تنوین است. لذا فواصل مرفوع در مقابل مجرور و بالعکس زیاد است و همچنین منصوب. بیگمان وقف پایهای است که در ایجاد ایقاع سجع نقش اساسی دارد تا با استفاده از صوت متشابه بین رویّ، آهنگ واحدی را به وجود آورد و باعث ایجاد تعادل و توازن شود و شاید قصد خداوند نیز وقف در آخر آیات بوده است، زیرا یکی از نمونههای بارز برای این مدعا وجود «هاء سکت» در فواصل قرآن و به ویژه در فواصل آیات مسجع آن است. این «هاء» طبق نظر اصحاب رأی (قیسی، 1974: 1/ 307) ضمیر مؤنث غایب نیست. بنابراین، «هاء سکت» به عنوان رویّ در سجع به حساب نمیآید، چرا که ورود آن به جهت یک امر صوتی است. ابن اثیر و خطیب قزوینی در تعریف سجع گفتهاند: «تواطؤ الفاصلتین من النثر علی حرف واحد» است و شارحان این کلام استنباط کردهاند که اتفاق دو فاصله در حرف آخر آنها میباشد و رویّ را همان حرف آخر به حساب آوردهاند (تفتازانی، 1991: 4/ 445). در اینجا به یک اشکال برخورد میکنیم که نمیتوان همیشه سجع را به حرف آخر محدود کرد، زیرا این حرف آخر گاهی هاء سکت یا الف مد است و این دو علامت وقف هستند و مثال آنها مثال سکون است و شایسته نیست که به عنوان رویّ به شمار آیند، بنابراین به هنگام وصل باید حذف شود و به هنگام وقف ثابت بماند، تا حرکتی که بر آن وقف صورت گرفته است محفوظ بماند، همانند اثبات آن در «لَمْ یَتَسَنَّه و اقْتَدِه» (فَانْظُرْ إِلى طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّه) (بقره: 259) و «أُولئِکَ الَّذینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِه» (انعام: 90) که موافق با رسم مصحف است. اما ابوعلی فارسی (ت377ق) بر این باور است که اثبات «هاء» در سوره حاقه به جهت رعایت فواصل و تشبیه آن به قوافی مربوط به امر تلاوت است و ارتباط زیادی به رسم الخط ندارد (فارسی، 1983: 2/ 284). برخی دیگر از پیشینیان دریافته بودند که وقف بر روی اصوات لین باعث ضعیف شدن آن حرف میشود. به همین سبب التزام این حروف احتیاج به تقویت با الحاق یک حرف به آخر آنها دارند، بنابراین بر رویّ «هاء سکت» اتفاق نظر کردند (حسنین سلطان، 1991: 23) 3).
سومین فواصل مسجع قرآنی، التزام است، به این معنا که شاعر در شعر خویش و عبارت پرداز در تمام عبارات نثرش به یک یا دو حرف و یا بیشتر قبل از رویّ ملتزم گردد، مشروط به اینکه دچار هیچ گونه تکلف، مشقت، زحمت و دشواری نگردد (مولایینیا، 1373: 94). بدون شک التزام یکی از میراثهای ادب عربی است که در نظم و نثر به طور یکسان شایع بوده است، کاهنان در سجعهایشان، حکما در خطابههایشان، شعرا در قافیههایشان از آن استفاده کردهاند، اما استفادۀ قرآن از این ساختار بدیعی بیشتر و کاملتر بوده است به عنوان نمونه، سوره شمس با سجع مرصع در آن دارای 15 آیه است، همگی دارای الف مدی، سپس هاء و دوباره الف مدی است که آهنگ موسیقایی زیبایی را ایجاد کرده است و معنا را به نحوی کامل و زیبا به مخاطب میرسانند (مرسی، 1999: 68). التزام در قرآن کریم به شکلهای مختلف ظاهر شده است که عبارتاند از:
گاهی اوقات التزام فقط بر روی کلمۀ فاصله است، مانند التزام بر «یَعلَمُونَ» یا «تَعلَمُونَ» در سوره بقره که چندین مرتبه تکرار شده است.
یا التزام بر قسمت خاصی از قرینه از قبیل:
الف. التزام به یک حرف قبل از «رویّ»: «فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر» (ضحی: 9-10؛ ابن ابیالإصبع المصری، 1972: 295) که حرف «هاء» را قبل از رویّ «راء» ملتزم شده است (مولایینیا، 1373: 94).
ب. التزام به دو حرف قبل از «رویّ»؛ «وَ الطُّورِ وَ کِتابٍ مَسْطُور» (طور: 1 – 2؛ جعفری، 1376: 5/ 232).
ت. التزام به سه حرف قبل از «رویّ»: «إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ وَ إِخْوانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فی الغَیِّ ثُمَّ لا یُقْصِرُون» (اعراف: 201 – 202؛ جعفری، 1376: 5/ 232).
یا التزام به آیهای یا قرینهای (آیه لازمه): از بارزترین آنها در سورههای «الرحمن»، «المرسلات»، «الصافات»، «القمر» و «الشعراء» است. مقطع مورد التزام در سوره شعراء محدود به یک آیه یا سه آیه نیست، بلکه به 5 آیه (شعراء: 109، 127، 145، 164 و 180) میرسد با تغییری هماهنگ و مناسب با سیاق کلام و آن عبارت است از: «وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمین». این آیه علیرغم پنج بار تکرار، منحصر به قوم نوح، قوم هود و قوم ثمود و برادرشان صالح و قوم لوط و برادرشان لوط و اصحاب أیکه و برادرشان شعیب است.
اینک در صددیم تا شکلهای التزام در نص قرآن را از جهت التزام بر یک حرف قبل از رویّ بررسی کنیم و ببینیم آیا نص قرآن به دنبال تکرار آهنگ خاصی از حروف است یا نه. شاید به این وسیله بتوانیم نقش تقویت کنندگی آن را در ایقاع سجع و در معنا بسنجیم. از آنجایی که مبحث ما پیرامون سجع در قرآن است لذا تنها در محدودۀ آیات مسجع آن را بررسی میکنیم.
در نقطه ثقل سجع هر آیه مقطعی وجود دارد که به عنوان لفظ «قرینه» ممکن است دارای جنبه خاصی از التزام باشد و واضح است که مقطع از ظواهر صوتی است. مقطع مجموعه صوتی است که میتواند جدا و مستقل از ما قبل و ما بعدش تلفظ گردد، یعنی میتواند قبل از یک صامت بیاید یا به دنبال یک صامت بیاید و طبیعتاً این مجموعه متشکل از دست کم دو صوت است که اولین آنها صوتی صامت است که به دنبال حرکت آمده است و این حرکت یا بلند است یا کوتاه و گاهی به دنبال صوتی صامت است و گاهی نیز چنین نیست (نوری، 1997: 237). این مقاطع دارای تنوع گوناگونی هستند و این ظرفیت را ایجاد میکنند که بتوان اقدام به تصرف ایقاعی نمود و باعث انعطافپذیری و نرمی در اداء شد.
در ادامه به نمونهای از انواع مقطع اشاره میشود: 1. مقطع قصیر، متشکل از صامت+ حرکت کوتاه با رمز ص ح. 2. مقطع متوسط مفتوح، متشکل از صامت+ حرکت طویل+ صامت با رمز ص ح ح ص. 3. مقطع متوسط مغلق، متشکل از صامت+ حرکت کوتاه+ صامت با رمز ص ح ص. 4. مقطع طویل مغلق، متشکل از صامت+ حرکت طویل+ صامت با رمز ص ح ح ص. 5. مقطع طویل مزدوج مغلق، متشکل از صامت + حرکت کوتاه + صامت + صامت با رمز ص ح ص ح. 6. مقطع با طول کافی و مزدوج مغلق، متشکل از صامت + حرکت طویل + صامت + صامت با رمز ص ح ح ص ص (عابد، 2004: 58).
جدول شماره (1) مقاطع در برخی از فواصل سوره بقره
مقطع (ص ح ح ص) متشکل از صامت + حرکت طولانی + صامت به هنگام وقف، ظهوری آشکار در پایان بافت مقطعی فواصل قرآنی در سوره بقره دارد، چیزی که موجب یک نواختی برای شنونده شده است و چیزی جز حرکت ایقاع مقاطع قبل از آن، بر هم زننده این یکنواختی نیست و این مقطع با بررسی فواصل سوره به میزان 2: 34 از مجموع مقاطع سوره بقره را به خود اختصاص داده است (پیشین: 80). همانطور که مشاهده مینمایید التزام به دو حرف لین «واو و یاء» قبل از رویّ بسیار آشکار است. در جدولی که خواهد آمد، چنین التزامی در تمامی فواصل مسجع قرآن بررسی می شود تا به این وسیله روشن شود که رویکرد قرآ ن در فواصل بر چه حرفی قبل از رویّ است لذا از همان نشانههایی استفاده شده است که در مقاطع بالا وجود دارند و آنها عبارتاند از: 1. حرف’ بیانگر صوت صامت است. 2. حرف (ح) بیانگر حرکت کوتاه است. 3. دو حرف (ح ح) بیانگر مد بلند (حرکت طولانی) است. 4. آخرین نشانه، همان حرف رویّ است.
جدول شماره (1) بررسی آماری انواع التزام در فواصل مسجع قرآن کریم
شیوههای التزام |
تعداد آیات مکی |
درصد نسبت به کل آیات مسجع |
تعداد آیات مدنی |
درصد نسبت به کل آیات مسجع |
ح ح ص |
3001 |
21: 61.: . |
1024 |
88: 20.: . |
ح ص |
349 |
18: 7.: . |
45 |
92: 0.: . |
ص ح ح |
342 |
04: 7.: . |
---------- |
---------- |
ص ص |
75 |
54: 1.: . |
8 |
16: 0.: . |
ص ح |
6 |
12: 0.: . |
---------- |
---------- |
مجموع |
3773 |
72: 77.: . |
1077 |
18: 22.: . |
با توجه به آمار فوق نکات زیر استنباط میشود:
1. تقویت سجع به شیوه التزام یک اصل است، چرا که تمامی آیات مسجع قرآن دارای التزام هستند.
2. در مجموع فواصل در وهلۀ اول، غلبه با نون ساکن همراه با مد بلند «واو» یا «یاء» است. در وهلۀ دوم غلبه با سکون در ما بقی فواصل است. بنابراین آمدن رویّ به دنبال مد، باعث ایجاد هماهنگی و توافق میان دو عنصر مهم در پایان فواصل میشود که آن دو عبارتاند از: 1. تمام و کامل شدن جمله. 2. ایجاد التزام از نوع (ح ح ص).
3. این مقطع زائد طولی (ح ح) که همان حرف «لین» یا «مد» است از وجود حرکت طویل میان دو ساکن به وجود میآید که در خلق ایستگاههای آوازی سهیم است و ما را بر آن میدارد که در پایان عبارات مسجع، به طور طبیعی مکث نماییم و متوقف شویم و این همان چیزی است که باعث کمال ایقاع میگردد و زمانی را برای تنفس در قرائت ایجاد مینماید. از آنجا که فاصله، اوج و نهایت ایقاع است، از همین رو ترنم نیز در این جایگاه ارزش فراوانی دارد: «زبانشناسی جدید به ما کمک میکند تا بفهمیم که در این ترنم نوعی از موسیقی وجود دارد که نغمههایش را در طول کلام بسیج میکند تا در پایان کلام به طور واضح نمایان شود» (سید البحراوی، 1993: 88).
4. همانطور که گفته شد، التزام از وسایل ایقاعی و موسیقی درونی کلام است و قبل از نزول قرآن نیز در متون ادبی وجود داشته است، لیکن اهمیت آن بدان جهت است که منجر به ایجاد ابداعی در نص قرآنی شده است، برای اثبات این مطلب برای نمونه به سوره الرحمن اشاره مینماییم. با دقت در آیات سوره «الرحمن» مشخص میشود که رویّ در اغلب آیات این سوره به همراه الف مد آمده است و این نوع التزام حرفی، امری حساب شده است، زیرا طبیعت کلمات در فواصل آیات و ترکیب صوتی آنها مقتضای چنین التزامی با چنین شکلی بوده است. اما با کمی تفکر در این سوره نکتۀ ظریفی استنباط میشود که این التزام در حقیقت بیانگر اعجاز صوتی قرآن است، از آن جهت که دلالت کلام و ساختار آیات مستلزم چنین امری بوده است. سید قطب در مقدمۀ تفسیر سوره الرحمن میگوید: این سوره مکی است و شیوه مخصوص به خود را دارد. این سوره در حقیقت اعلانی عمومی برای موجودی بزرگ است، اعلام به نعمتهای چشمگیر خداوند رحمان است... و زنگ اعلان در کل سوره به صدا درآمده است و در ایقاع فواصل آن ... رها سازی صوت به بالا و امتداد صوت دیده میشود... و این فاصله با لفظ و معنا و ایقاع و موسیقیاش تمامی وجود را مخاطب قرار میدهد و به هر گوش و قلبی میرسد (قطب، 1412: 27/ 3445).
بنابراین، باید بگوییم حقیقتاً التزام از مهمترین خصائص اسلوبی نص قرآن کریم است و بیگمان ارزش واقعی آن، مربوط به نوآوری در نقشی است که ایفا مینماید. با این ویژگی که مؤثرات صوتی دارند و آن تولید ایقاع است، شاید بتوان گفت که در رساندن مقصود و پیام کلام نیز نقش دارند. یعنی فاصلهها به تبع انفعالات ناشی از «لین» مقاطع آنها یا شدت آنها دارای اثری واضح در موسیقی میشوند و به تبع آن، باعث ایجاد تنوع در صورت ادبی و بلاغی میشوند.
بررسی آیات قرآن کریم، سخن دیدگاه موافق را تقویت و ادلۀ دیدگاه مخالف را رد مینماید. اساس مخالفت آنان با وجود سجع در قرآن به روایتی از پیامبر گرامی اسلام’ باز میگردد. اگر در روایت مورد نظر به خوبی دقت شود و درست معنا شود دیگر مشکلی وجود نخواهد داشت، چرا که سایر ادلۀ دیدگاه مخالف به نوعی از این روایت نشأت گرفته است.
با بررسی آماری دقیق پیرامون وجود سجع در قرآن کریم، متوجه خواهیم شد که:
1. ایقاع و موسیقی ویژهای در سراسر قرآن پراکنده شده و معنا را به حرکت در آورده است. هنگامی که مؤمن قرآن را تلاوت میکند، آن ایقاع داخلی را در سیاق قرآن مییابد و بروز آن را در سورههای کوتاه و فواصل سریع به راحتی حس میکند، هر چند که به صورت کم یا زیاد در سورههای طولانی هم وجود دارد، لیکن از نظرها پوشیده مانده است.
2. قرآن در فواصل خود از حروفی آهنگین و با وضوح شنیداری استفاده نموده است تا به هنگام وقف بر روی آنها برای گوش مشخص باشد و وقف بر اواخر آیات چنانکه پیداست از سنتهای قرائت است. کاربرد «ن» بیشترین فواصل آیات را به خود اختصاص داده است که از مهمترین حروف ترنم در عربی است، در حالی که حرف «خ» به خاطر سختی و دشواری وقف بر آن، اصلا به کار نرفته است.
3. جایگاههای نطق صوامت در زبان عربی – که تعداد آن 28 صامت است - در دستگاه تکلم در امتداد طول همۀ شبکه صوتی از لبها تا پایان حنجره است و شبیه همان سوراخهای روی نی هستند که به وسیله استاد ماهر تولید صداهای زیبا مینمایند این صوامت در طول این شبکه به شکلی عادلانه و متوازن تقسیم شدهاند که به قطع یقین میتوان گفت: این توزیع و نتیجه تولید شده از آن، اتفاقی و کورکورانه نمیتواند باشد.
4. کاربرد فراوان دو حرف «نون» و «میم» در سجع قرآنی با این اصل که مبنای سجع در قرآن بر وقف است توافق کامل دارد، زیرا «غنّه» موجود در هر دو –اگر هر دو ساکن باشند- احساس مدّی را به خواننده میدهد و به ارزش موسیقایی آن میافزاید. این چنین زیبایی برآمده از ایقاع موسیقایی ناشی از حرف مدّ، پشتیبانی برای دلالت سوره میگردد و همرنگ با محتوای فکری کلام میشود و احساسی که آمیخته به آن است عظمت مبانی قرآن را به تصویر میکشد و مراد اصلی کلام را در قالب آهنگ و موسیقی کلام به نمایش میگذارد.
5. ایقاع و موسیقی فواصل تابع محتواست و شاید لزومی نداشته باشد که خود را در اصطلاحات ویژه موسیقی سر در گم کنیم. زنگ کلمه متناسب با محتوای کلی کلام تغییر پیدا میکند و نظام متنوعی از اصوات را به وجود میآورد.
6. موسیقی قرآن موسیقی پیام است، پیامی که خداوند آن را به رنگ الفاظ مزین نموده است و با قرار دادن حصارهای زیبایی از سجع، تمامی ذهنها را به طرف خود متوجه ساخته است تا بگوید که در اینجا خانهای است پر از حرف و سخن.
7. قرآن تمایل دارد تا اصوات موسیقایی را به کار گیرد تا دلها را به طرف خود جذب نماید، وجدانها را بیدار کند و عقلها و فکرها را در مسیر صحیح قرار دهد. قرآن آهنگ نفس و روح است و تمامی حالات حاکم بر آن مانند غنّه و امثال آن صوتهایی هستند که در نتیجۀ همبستگی و مجاورت حروف با یکدیگر به وجود آمدهاند. زنگ موسیقایی موجود در فواصل باعث میشود تا مانع از ایجاد تغییر در آنها شود. به عنوان نمونه در هاء سکت و فلسفه آمدن آن دقت کنید تا این مطلب ملموستر شود. حرف هاء سکت به منظور حفظ آهنگ موسیقایی کلام و در جهت تکمیل معنا آمده است و هنگامی که خواننده میخواند: «وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَأُمُّهُ هاوِیَةٌ وَ ما أَدْراکَ ما هِیَهْ نارٌ حامِیَة» (قارعة: 8-11) تسلسل زیبایی ایجاد میشود و شخص احساس تنفر در لفظ یا پیچیدگی در تعبیر نمینماید. در صورت حذف هاء سکت (از کلمه ماهیة) شنونده احساس سنگینی در نقطه ثقل آیه مینماید و اظهار تعجب مینماید که چرا آیه چنین شده است. با الحاق هاء سکت، آهنگ موسیقایی چنان جریان پیدا میکند که برای گوشها لذت بخش است.
8. در قرآن سه نوع سجع نمایان است:
الف. هماهنگی میان دو یا چند فقره و تغییر آهنگ در فقرههای بعدی، مانند سوره عادیات: «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً فَالْمُغیراتِ صُبْحاً َأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً و...».
ب. هماهنگی میان قطعات طولانی از یک سوره یا تمام آن، چنان که گاهی دهها آیه به آهنگ خاصی پایان مییابد و نه تنها ملالتی ایجاد نمیکند بلکه نشاط انسان را افزون کرده، او را مجذوب خود میسازد. سورههای مریم، طه، یس، جن، نبأ و مانند آن از این جملهاند.
ت. یکسان بودن حرف رویّ در تمامی فواصل آیات یک سوره، مانند سورههای قدر، لیل، شمس.
9. در قرآن کریم با صحنههای هنری گوناگونی مواجه هستیم که هریک تصویری از پیام الهی را به مخاطبان القا میکنند و اولین چیزی که ما را به این موضوع واقف میگرداند همنوایی حروف رویّ در فواصل آیات است.
.................................................................................................................
قرآن.
آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
احمد بن علی بن حجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت، دارالمعرفة، 1379ق.
افلاطون، جمهوری افلاطون، ترجمه فؤاد روحانی، بیجا، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ اول، 1335.
الأبشیهی، شهابالدین، المستطرف فی کل مستظرف، لبنان، دار المکتبة الحیاة، 1992.
ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ق.
إبن أبی الإصبع المصری، بدیع القرآن، تحقیق: حفنی محمد شرف، قاهره، دار النهضة، چاپ سوم، 1972.
ابن سنان خفاجی، عبدالله بن محمد، سرّ الفصاحة، بیروت، دار الکتب العلمیة، بیتا.
ابن أثیر، ضیاءالدین، المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر، محقق: محمد محیالدین عبدالحمید، بیروت، مکتبة العصریة للطباعة و النشر، 1995.
ابن جنّی، عثمان، سر صناعة الإعراب، تحقیق: محمدحسن اسماعیل، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1421ق.
ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، بیروت، دارالکتاب العربی، 2005.
ابن حجة الحموی، تقی الدین ابوبکر، خزانة الأدب فی غایة الأرب، بیروت، دار و مکتبة الهلال، چاپ اوّل، 1987.
ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، بیجا، بینا، بیتا.
ابن منظور الافریقی المصری محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
باقر الحسینی، جعفر، اسالیب البدیع فی القرآن، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، 1387.
باقلانی، محمد بن الطیب، إعجاز القرآن للباقلانی، محقق: السید احمد صقر، مصر، دارالمعارف، چاپ پنجم، 1997.
تفتازانی، مسعود بن عمر، شروح التلخیص، بیروت، دار الهادی، چاپ اول، 1991.
الجاحظ، عمروبن بحر، البیان و التبیین، تحقیق و شرح عبدالسلام محمدهارون، دمشق، دار الفکر، بیتا.
الجندی، علی، صور البدیع، فن الاسجاع، قاهره، دارالفکر، 1370ق.
جرجانی علی بن محمد بن علی، التعریفات، لبنان، مکتبة لبنان، 1978.
ــــــــ، عبدالقاهر، ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن للرمانیّ، خطابی و جرجانی، مصر، دارالمعارف، 1976.
جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، قم، انتشارات هجرت، 1376.
خرقانی، حسن، مقاله با عنوان سجع و فواصل آیات، مجله علوم و معارف قرآن، 1375.
حسنین سلطان، احمد طه، الجانب الصوتی للوقف فی العربیة و لهجاتها، بیجا، مطبعة الأمانة، چاپ اول، 1991.
حقّی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، بیتا.
الزرکشی، بدر الدین، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق: محمد أبوالفضل ابراهیم، مصر، دار إحیاء الکتب العربیة، چاپ اول، 1384ق.
زحیلی، وهبة بن مصطفی، تفسیر الوسیط، دمشق، دارالفکر، چاپ اول، 1422ق.
زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
سید البحراوی، العروض و إیقاع الشعر العربی، مصر، الهیئة المصریّة العامة للکتاب، 1993.
سیوطی، جلال الدین، شرح المختصر، قم، دارالحکمة، چاپ نهم، 1377.
ــــــــ، الاتقان فی علوم القرآن، تحقیق: محمدابوالفضل ابراهیم، مصر، الهیئة المصریّة العامة للکتاب، 1974.
ــــــــ، معترک الأقران فی اعجاز القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1408ق.
ــــــــ، الدر المنثور، بیروت، دارالفکر، 1403ق.
صغیر، محمدحسین، الصوت اللغوی فی القرآن، بیروت، دار المؤرخ، چاپ اول، بیتا.
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1374.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372.
الطیبی، شرف الدین حسین بن محمد، التبیان فی علم المعانی و البدیع و البیان، تحقیق: هادی عطیه مطر الهلالی، جامعة بغداد، عالم الکتب مکتبة النهضة العربیة، بیتا.
عابد محمد عارف، البناء اللغوی فی سورتی البقرة و الشعراء (پایان نامه کارشناسی ارشد)، فلسطین، النجاح الوطنیّة، 2004.
عاملی علی بن حسین، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، 1413ق.
عبدالغفار، هدی عطیة، السجع القرآنی- دراسة اسلوبیة (پایان نامه کارشناسی ارشد)، قاهره، جامعة عین شمس، 2001.
عسگری، ابوهلال، الصناعتین: الکتابة و الشعر، بیجا، بینا، بیتا.
فارسی، ابوعلی، الحجة للقراءات السبعة، تحقیق: علی النجدی ناصف، عبدالحلیم النجار، عبدالفتاح اسماعیل شلبی، مصر، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1983.
الفاخوری، حنا، تاریخ الادب العربی، تهران، توس، چاپ ششم، 1390.
قاسمی، محمد جمالالدین، محاسن التأویل، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1418ق.
قمی مشهدی، محمد، تفسیر کنز القائق و بحر الغرائب، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1368.
القیسی، مکی بن أبیطالب، الکشف عن وجوه القراءات السبع و عللها و حججها، تحقیق: محیالدین رمضان، دمشق، مطبوعات مجمع اللغة العربیة، 1974.
قطب، سید بن ابراهیم، فی ظلال القرآن، قاهره، دار الشروق، چاپ هفدهم، 1412ق.
لاینز، جون، علم الدلالة، ترجمه مجید الماشطة، بصره، کلیة الآداب، 1980.
مدرس أفغانی، محمدعلی، المکررات فی شرح السیوطی، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1369.
المسعدی، محمود، الإیقاع فی السجع العربی، تونس، مؤسسات عبدالکریم بن عبدالله، 1996.
المرسی، کمالالدین عبدالغنی، فواصل الآیات القرآنیة، مصر، المکتب الجامعی الحدیث، چاپ اول، 1999.
المطعنی، عبدالعظیم ابراهیم محمد، خصائص التعبیر القرآنی و سمائه البلاغیّة، بیجا، مکتبة وهبة، چاپ اول، 1413ق.
مولایینیا، عزت اله، تناسب الآیات، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ اول، 1373.
نوری، محمد جواد، علم أصوات العربیة، عمان، منشورات جامعة القدس المفتوحة، چاپ اول، 1997.
النویری، شهابالدین احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الأدب، قاهره، دارالکتب و الوثائق القومیة، چاپ اوّل، 1423ق.
هلال حامد، عبدالغفار، اصوات اللغة العربیة، قاهره، مطبعة الجبلاوی، چاپ دوم، 1988.